روزی حقیر از ایشان بطور گلایه و شكوه سؤال كردم: مگر در دعا نمیخوانیم: بِكُمْ یُجْبَرُ الْمَهِیضُ وَ یُشْفَی الْمَرِیضُ (بواسطة شماست كه استخوان شكسته التیام میپذیرد و مریض شفا مییابد.)؟ و در صورتیكه این خطاب با أئمّه علیهم السّلام صادق باشد، چرا أولیای خدا ـ و مقصودم خود ایشان بود ـ این استخوانهای شكسته و در رفتة ما را جَبر نمیكنند و امراض روحی ما را شفا نمیبخشند؟! و خلاصة امر:
صد ملك دل به نیم نظر میتوان خرید خوبان در این معامله تقصیر میكنند
و این هم در وقتی بود كه ایشان تازه از زیارت برگشته بودند و خسته بودند. ناگهان از این سؤال تكانی خوردند، و سپس سر خود را به زیر انداخته مدّتی تأمّل كردند و سپس فرمودند: كار أولیای خدا غیر از شكسته بندی استخوان و شفای امراض كار دیگری نیست؛ ولی باید دانست كه: آن شكستگی استخوان و آن مرض بیمار هم به دست ایشان است. چون از ناحیة خداست. و حضرت حقّ جلّ و علا خودش میشكند، و خودش التیام میدهد. خودش مریض میكند و خودش شفا میبخشد. اینها همه عشق بازی با أطوار و شؤون خود اوست. همه از روی حكمت و مصلحت است. و در حقیقت شكستن و التیام دادن، مریض كردن و شفا دادن، دو شكل و صورت مختلف دارد و از یك مبدأ و یك منشأ حكایت مینماید. هر دو محبّت است. از خدا غیر از خوبی ساخته نیست.
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جِدّ ای عجب من عاشقِ این هر دو ضدّ عالم سراسر عشق است، عشق مظاهر با مظاهر؛ و در حقیقت عشق خود با خود. شنیدهام بوعلی سینا رسالهای در عشق نوشته است. اینجا هر چه گشتم پیدا نكردم. رفتی به ایران تهیّه كن و برای من بفرست. قاعدةً باید رسالة خوبی باشد اگر روی این زمینه كه ذكر شد مطلب را شرح و تفصیل داده باشد، و عشق إلهی به أسماء و صفات و أفعال خود را موجب خلقت عالم و آدم و موت و حیات دانسته باشد.
کتاب روح مجرد
|